هر بار دسته ای از قاصدک ها از جلوی پنجره آرزوهایم می گذرد باز از تو میپرسم کــه آنها باز از تو بی خبرند هر روز دسته ای از قاصدک ها را جمع می کنم و در گوششان قصه هر روز انتظار را می خوانم و به دست باد می سپارم تا هر شـــــب با قـــصــــــــه قاصدک های من به خواب روی و هر صبح با صدای زمزمه من بیدار شوی...
می دانی که منتظرم...
می دانی که می آیم!!!
بادرود...چشم از در باز گیر من بار نخواهم گشت.زیبابود ممنون.
سلام!
انتظار بخشی از عشقه و آدم منتظر باید عاشق باشه که منتظر...
شعری از قیصر امین پور واسه ت می نویسم:
اما چرا
هی هر چه اتفاقی
قندان و استکان ها را
در سینی
می چینم
یا هرچه کفشهایم را...
جفت می شوند
در گوش من
دیگر صدای زنگ نمی آید؟
***********************************
انتظار بخشی از زندگیه. شاید هم تمامش!
پیشم بیا، موفق باشی!
رنگ پریشان شده ی متن هایت ...... خودم را گاه یاد خویش می اندازد ........