کاش روزی تو بیایی و ببینی که چسان
بی تو اندوه به من چیره شده
و نگاهم به ره است
و به امید به در کوفتنت
رو به در خیره شده
کاش روزی تو بیایی و ببینی که دلم
بی تو از خنده و گل بیزار است
و نگاهم
از غروب خورشید
تا پگاه سحری بیدار است
کاش روزی تو بیایی و ببینی بی تو
غرق در غمهایم
بی کس و سرگردان
در میان همه همهمه ها ، آدمکان
خسته و تنهایم
کاش روزی تو بیایی و ببینی تنها
یاد تو درد مرا تسکین است
و خدا داند و من
که صدای قدمت
تپش قلب مرا تضمین است
* * *
پس بیا ای همه خوبی و صفا
ای صمیمیت سیال فضا
ای پر از عاطفه و شبنم و شور
ای مرا مایه امید و سرور
تو بیا تا همه حرمان و غم و اندوهم
با سلام تو به پایان برسد
تا که این دربدر کوی وفا
با کلام تو به سامان برسد
تو بیا تا جلو خانه ما
باز هم غنچه و گل باز شود
تا سکوت لحظات سردم
غرق در خنده و آواز شود
تو بیا تا که پرستوی بهار
آشیان در دل من ساز کند
تا که دنیای نشاط و شادی
رو به من پنجره ای باز کند
تو بیا گاه هجوم گریه
اشک غم از رخ من پاک کنی
حزن و دلواپسی و دلتنگی
همه را یکسره در خاک کنی
تو بیا دست پر از عاطفه ات
تا بگیسوی مرا باز کند
تا سرانگشت نوازشگر تو
گونه سرد مرا ناز کند
منتظر ، چشم به ره، دیده به در
کی می آیی که حیاتم بخشی؟
دیو غم پای مرا بند زده
کی می آیی که نجاتم بخشی؟
سلام دوست من
وبلاگ قشنگی داری
اهنگش هم همینطور
به من هم سر بزنی خوشحال میشم
اهل تبادل لینک ولوگو هم هستم
ممنون